آیا رسانه‌ها را می‌توان به عنوان نهادهای مدنی مورد بررسی قرار داد؟

رسانه‌ها در ساحت رسانه‌ای خود سازمان‌ها و ارگان‌هایی هستند که عرصه جهان مدرن را ترسیم کرده و به تصویر می‌کشند. رسانه‌های جدید در جامعه مدنی مدرن امکان ظهور و بروز می‌یابند و محصول نوگرایی‌اند. چنانکه جوامع قدیمی به عنوان جوامعی که تحت سلطه فرهنگ جدایی‌گزینی اجتماعی و خودکفایی در تأمین نیازها هستند به وجود این رسانه‌ها نیازی نداشتند. رسانه‌های جدید متعلق به دنیای جدید هستند.

رسانه‌های جدید الزاماتی را برای جامعه به وجود می‌آورند و به نوعی در تسهیل رفتار اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه دخالت می‌کنند. بنابراین می‌توان چنین عنوان کرد که رسانه‌ها اموری هستند که به جامعه مدنی تعلق دارند و ضرورت و فلسفه وجود رسانه‌ها در جامعه مدنی تسهیل رفتارهای سیاسی و اجتماعی طراحی شده در بطن جامعه است.

ممکن است رسانه به واسطه سلطه و قدرت مسلط مدیریت شود ولی محتوایی که ارائه می‌دهد ضد سلطه خواهد بود. به همین دلیل هم هست که گروه‌های ذی‌نفوذ خیلی نمی‌توانند بر قدرت و نقش این رسانه‌ها برای همیشه که تأمین‌کننده منافع گروه خاص باشد، تکیه کنند. اولین حرکت اتفاقی یا برنامه‌ریزی شده رسانه‌ای در جامعه بسته می‌تواند نوید فروپاشی باشد. ما در دنیای معاصر بسیار شاهد حرکت‌های تند و تعارض‌آمیز رسانه‌ها در ساختارهای بسته بوده‌ایم. رسانه‌ای که تا دیروز در خدمت فرد، گروه و نظام سیاسی بود، در اثر بروز یک حادثه یا اتفاق یا برنامه علیه مدیر و رئیس و صاحبش اقدام می‌کند. این خود نشانه این است که رسانه‌ها حتی در نظام بسته نیرو و ابزار خطرآفرین هستند.

نمی‌توان انتظار داشت که رسانه همیشه براساس خواسته و انتظار حتی گروه مدرن و مدنی اقدام کند. همان‌طور که رسانه می‌تواند جامعه بسته را دچار اختلال کند می‌تواند جامعه باز را هم دچار اختلال کند. به طور خاص شاهد این امر هستیم که رسانه‌های جدید که باید اساساً ضدبنیادگرایی باشند در بعضی از شرایط و موقعیت‌ها مدافع یا حداقل شارح و مبلغ آن قرار می‌گیرند. همین‌طور رسانه‌ای که در خدمت گروهی است و باید در جهت اشاعه استبداد باشد، علیه استبداد اقدام می‌کند. با این توضیح می‌توان مدعی شد که هر رسانه‌ای یک نقش ظاهری و ساده و آنی دارد و یک نقش پنهان، پیچیده و درازمدت.

بعضی از منتقدان و مدیران رسانه‌ای در ایران تصور می‌کنند برای نقد رسانه نیاز به رسانه انتقادی است. این خوب است ولی همه کار نیست. می‌توان بدون اینکه برنامه‌ای تحت عنوان «نقد رسانه» یا «رسانه انتقادی» به نقد رسانه اقدام کرد. به‌طور خاص در جامعه‌ای که فرهنگ از طریق نهادهای رسمی و به‌طور رسمی طرح و منتقل می‌شود، برپایی هنرهای نمایشی و تصویری در قالب رسانه‌هایی همچون سینما و تلویزیون به رغم تمام مشکلات و گرفتاری‌هایی که در این عرصه‌ها وجود دارد تداعی‌گر دو معنای عمده در سطح جامعه مدنی است؛ اول اینکه وقوع چنین پدیده‌ای حکایت از آن دارد که جامعه به دورانی مدرن رسیده است و دوم آنکه این نوع از رسانه‌ها از سایر رسانه‌ها همچون مطبوعات طلب می‌کنند که آنها را مورد نقد قرار داده و به چالش بکشند. اولین تأثیری که از این فرآیند ناشی می‌شود، به رسمیت شناخته شدن کلیت نظام اجتماعی و سپس ایجاد تغییر و تحولات نهادی و تأثیر آن در نوسازی جامعه از یک‌سو و طرح، استخراج و پالایش مجموعه‌ای از چالش‌ها از سوی دیگر است. برای مثال یکی از چالش‌های اساسی که مطبوعات در مورد جامعه و نهادهای مدنی مطرح می‌کنند این است که چه نوع نهاد مدنی با چه وظیفه و کارکردی برای چه موقعیتی از جامعه ایرانی اهمیت داشته است؟ این سؤال اساسی هم می‌تواند در نظام دانشگاهی طرح و مورد چالش قرار گیرد و هم اینکه می‌تواند از طریق خود رسانه مطرح شود.

اینکه در رسانه‌های ایرانی بسیار زیاد به هنرهای نمایشی اهمیت داده می‌شود، نشان از این دارد که جامعه مدرن‌تر از گذشته شده و قصد این را دارد که گامی بلند برای مدرن‌تر شدن بردارد. یکی از موارد دیگر نقد رسانه، اختلافاتی است که در میان سینما، تلویزیون و هر دوی اینها با دانشگاه وجود دارد. در کنار این نوع اختلافات، اختلافاتی است که رسانه با حوزه‌های علمیه، سیاست و جامعه بین‌المللی دارد که این حکایت از مجموعه چالش‌هایی دارد که روز به روز برجسته‌تر می‌شوند. وجود مجموعه‌ای از تعارضات و اختلافات هر چند مبهم و ابتدایی نشان از اتفاقاتی بزرگ است که بعضی از آن با عنوان تعارض درون‌سیستمی یاد می‌کنند و عده‌ای آنها را از بدکارکردی نظام فرهنگی می‌دانند. من نه آنها را مرتبط با بدکارکردی سازمان‌ها می‌دانم و نه صرفاً نشان از تعارضات درون‌سیستمی. هر چند که هر دو روایت تا حدود زیادی در بردارنده حقیقت هستند. اصل ماجرا نشان از حرکت جامعه فرهنگی و نظام فرهنگی و تلاش برای جلو رفتن است. مجموعه چالش‌ها و مشکلات موجود نشان از این دارد که جامعه قصد حرکت دارد به سمت آینده‌ای متفاوت از امروز.

اگر رسانه طراح چالشی نباشد یا اینکه در جهت پاسخ دادن به چالشی نباشد، خریداری نخواهد داشت و به زودی تعطیل خواهد شد، به همین دلایل رسانه‌ها هم برای کسب مشتری بیشتر یا مخاطب همیشگی باید به طرح مناقشه و چالش اقدام کنند. همین‌که رسانه‌ها متوجه مشکلات و چالش‌های مهم می‌شوند، نشان از این دارد که حائز رابطه‌ای تعاملی و بعضاً تزاحمی با نهادهای مدنی هستند که این تعاملات متقابل چالش‌های جدیدی را در جامعه ایجاد می‌کنند. چالش‌هایی که پس از مدتی از کنترل و سیطره نهادهای مدنی و رسانه‌ها خارج شده، بر آنها مسلط می‌شوند و آنها را وا می‌دارند تا به عنوان پیشگام و جلو برنده، جامعه را به سمت و سوی دلخواه خود هدایت کنند. به نظر من آخرین نتیجه کاری که رسانه‌ها برای جامعه و نهادهای مدنی موجود در آن دارند، طرح مکرر مجموعه‌ای از چالش‌هاست. این چالش‌ها می‌توانند ساحتی بسیار فراگیر و عام یا عرصه‌ای خاص، مختصر و مرحله‌ای داشته باشند.

رسانه‌های جدید به عنوان نهادهایی مدنی که در مراحل آغازین حیات خود قرار دارند، به دلیل نو بودن و تازگی همواره القاءکننده نوعی بیگانگی و بیگانه‌گرایی در جامعه‌اند. این تجربه در زمان ورود ماهواره به ایران مشاهده شد. در بدو ورود، این تکنولوژی جدید ارتباطی از سوی مردم امری بیگانه تلقی می‌شد در حالی که با گذشت زمان و افزایش کاربرد آن در جامعه در حال حاضر شاهد تولید محتوای رسانه‌ای از سوی تولیدکنندگان داخلی برای پخش از طریق ماهواره در سایر کشورها هستیم.

جامعه مدنی در بدو ورود خود نوعی ضد سنت تلقی می‌شود اما با گذشت زمان این استعداد را دارد که با نفوذ در جامعه هر چند دشوار خود را تثبیت کرده و به اثبات برسانند. در واقع اساسی‌ترین مشکل یا ضعفی که فراروی نهادهای مدنی قرار دارد این است که، این نهاد‌ها در بدو ورود هم برای خود و هم برای نظام اجتماعی بسیار پرهزینه اند و این چالش عمده‌ترین ضعفی است که در این زمینه وجود دارد.